شور بی پایان
ستاره های چشمک زن، ریسمان بسته اند آسمان کوچه هایی را که قرار
است از امشب، مهربانی هایتان را در آنها قدم بزنید.
کوچه هایی که هم قدم می شوند از امشب جاده های زندگی را با شما.
دیوارهای مدینه کل می کشند پیوند خجسته ابر و باران را، دریا و موج را
رود و آبشار را و عشق و پرواز را که از امشب، پرندگی
در نگاه های مهربانانه شما به اوج خواهد رسید.
صدای دست ابرها را که بر دف ماه می کوبند، نسیم در ردپایتان می ریزد
تا خاک، لبخند بزند آرامش قدم های همراه و صمیمیتان را که زندگی را بر
چشم های ناپیدای جاده های بی پایانش هم قدم شدید؛
آرام تر از صدای بال پرندگانی که بر ابرها راه می روند، شیرین تر از
رودهایی که به دریا می ریزند.
امشب، خانه ای محقر، آغوش گشوده رؤیای شیرین زندگی با ماه و خورشید
را بی صبرانه دهان گشوده هلهله شادی فرشتگان را که پایکوبی
نخلستان ها را به تماشا نشسته اند.
خانه ای که آمدنتان را اسپند دود می کند تا دفع کند هر چه چشم شور را
از این همه شور بی پایان برای آغاز؛ آغازی که پراز
بوی لبخند پیامبر صلی الله علیه و آله است.
خانه، مشتاق ایستاده تا سلام کند لبخند شکرریز پیامبر صلی الله علیه و آله
را که پیشاپیش شما قدم برمی دارد تا در بگشاید آغاز همسفریتان
را تا هم شانه هم عشق را به سرانجام برسانید.